آفتاب تِنِه دل گوشه نَونِه بهار ته دست ونوشه نَونِه
اگر دنیای خوشی مِربواشه جانِ مارِ گرم کَشه نونه
آن زهره ای که مهر به نورش منور است دردانه پیمبر زهرای اطهراست
مادر
نمیتوانم کلامی در مورد اش بنویسم و عاجزم
فقط از خداوند میخواهم که
خـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟
برای زیر پای مــــــــادرم می خواهم
تقدیم به همه مادران
روزتان مبارک
۳ نظر در “مادر”
اسماعیل جان سلام و خسته نباشید.
شعر مازندرانیات بسیار دلنشین است. آفرین!
زنده باد نام مادر
تبریک به همه مادران و زندهباد یاد همه مادرانی که اکنون نیستند ولی خاطراتشان در ذهن و جان همه فرزندان و نیز هرکسی که مهری از آنها گرفته می ماند.
مادر کلمه ای غریب ولی اشنا مادر هم نفس بی نفس مادر پناهی بی پناه فداکاری بی ریا مادر مقتولی با قتل تدریچی یک بیرحم مهربان(فرزند) تعابیر از علی زیاد محوش نشوید چون معانی ان را فقط خودم میفهمم-