ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

تماس با ما

۵

تیر

برایت چه بنویسم عمواستاد!

برایت چه بنویسم عمواستاد!

مومن توپا ابراهیمی

استاد بغضی نا گشودنی ، سینه ام را می فشارد و راه گلویم را بسته، زبان در دهان نمی چرخد ،گوش را یارای شنیدن و هوش را توان دریافتن سفرچلچلا نیست.چشم را یارای دیدن نیست چرا که:«ابر بیته هواره   نویمه شه دلخواره»…پس باید نوشت!

     برایت چه بنویسم استاد! به گاه شفق در آن دمی که بجای«افتاب ته»ابری غلیظ هوا را تیره می کند؟

     برایت چه بنویسم استاد !به گاهی که اسّارۀ عشق تابش تابناکش را بدین سوی دریغ ورزد و بهارانه را خزانانه در بر گیرد.

   استاد برایت چه بنویسم آنگاه که ذهنم در حیرت دود اندود شام گاهان اساره ی وجودت را رو به خاموشی می بیند؟استاد برایت چه بنویسم؟

   استاد برایت چه بنویسم آنگاه که خاطرم به خطور می آید که نگاه دلت را چون همای رحمت بردُرّ هنرفرو خواباندی تا زنگ خذف را از آن بزدایی برایت چه بنویسم استاد؟

     برایت چه بنویسم استاد آنگاه که مقرراست آهنگ خوشایند صدایت بی طنین گردد، همان صدایی که تن برهنۀ درختان زمستان را با وعدۀ بهارانه سبز پوش می کرد چراکه در گمان می شد آنجا که «چلچلا سفری»بر شاخسار ی لانه می گزیند ، بهار غرق در سبزه که آن همه چشم براهش بودند از راه رسیده، برایت چه بنویسم؟

     استاد برایت چه بنویسم آنگاه که می پندارم من یک مازندرانیم و مازندرانم بی اندازه زیباست.در تمامی پنج قارۀ دنیا و هزاران هزارۀجزیره ها ، از همه نازنین تر است ،دنیایی که کوچک است اما در خود کوهساری به بلندی دماوند ،علم ،تخت سلیمان وزرد و زرین کوه داردکه از فراز آنها می توان بنوای کمانچه ات گوش فرا داد و به فرش گستردۀ چمنزار هایش نگریست،گسترده آنچنان که از کوه تا دریا ،شکوفه را شکوفا دارد ،برایت چه بنویسم استاد؟

     استاد برایت چه بنویسم که تو نیز یک مازندرانی بودی یک ایرانی بودی ،مَنِشَت عمیق،اندیشه ات دقیق و قلبت رقیق بود ،استاد آن آهنگی که نخستین بار با نخستین دَمَت با چشمی بسته و دلی بینااز «پوس پوسَک»برآورد ، می دانم بر لبانت لبخنده ای شکوفا شد اما قهقهه شاید هرگز! استاد سخت نبود که در یابیم آنگاه که سیمایت شاد بود دلت می گرییدو آنگاه که صورتت گشاده بود شاید دلت ملول ، این را از دل نالۀ سازت دریافتیم استاد!

     استاد برایت چه بنویسم آنگاه که سازت را به ناله درآوردی تا بگویی شبانان نیز حرفی برای گفتن دارند و نقش آنان بر سیمای هنر نقش کوچکی نیست . کرکسان ،گرگان وکفتاران از های های خوانش امیری و ولگسری آنان می هراسند آنگونه که کودکان از«بئو» و یکسردوگوش با صدای گوش خراش رعد و روشنایی زود گذر صاعقه ، برایت چه بنویسم استاد؟

     استاد برایت چه بنویسم که روحت هرگز شبحی پریده رنگ نیست، شکوه و عظمت سازت به من چنین می نماید.آری آری! آنگاه که امواجش خرامان خرامان پردۀ گوشم را می لرزاند استاد!چه بنویسم؟

   استاد می دانم آنگاه که ساعت زنگ زد و گفت هان وقت است که بیایی ، تو گنگ و خموش نبودی زیرا صدای سازت جاو دانه است.

     استاد اسارۀ سو را هرگز خموشی مباد ، افتاب ته را مباد که سایه ساری فرو گیرد . بهارانه ات هرگز زردی خزان نگیراد! نرم نرمکِ شِوارَت همواره نوازشگر زلف چمن ماناد، نام بلندت به بلندای دماوند و زرینکوه !…و دیگردیگر دیگرچه بنویسم عمو استاد !استاد …استاد…استاد.          

 

 

 

۷ نظر در “برایت چه بنویسم عمواستاد!

  1. فرشید توپا ابراهیمی گفت:

    سولوی ساز لذت بخش عمو استاد، با دیده بسته، اما ضمیری روشن از اعماق جان با القای حس لامسه، زخمه تارش به صورمبدل می شد و آهنگ روح نوازش چه در موسیقی مقامی و همچنین در خلق سبک نوین، ایشان را بعنوان شخصیتی اسطوره در زمره موسیقی مازندران تبدیل نموده بود و روزنه هنری و خاطرات او مذین تلطیف همایشات متعدد خصوصاً الیت بسیارستودنیست، اما دیگر سازی که محرک کننده احساسات بود خاموش گشت وبیماری سرکشش براو چیره، ودرقطعه ای به تاریخ هنرمندان پیوست ؛ روحش شادو سرای ابدیش جاویدان باد.
    ……………………………………………………………………………………………………………………
    (سپاس ویژه ازآقای منصوری و استاد توپاابراهیمی که به مقتضای جایگاه و شأن ایشان غم نامه تنظیم نموده اند)

  2. كيادليري از كرج گفت:

    بابستن دهان آواز خاموش نمی شود و با پرواز و کوچ هنرمندی چون محسن پور فقید هیچگاه اثار و زحماتی که برای موسیقی مازندران کشید فراموش نخواهد شد و ایشان در قلب اهل هنر و موسیقی جاودانه اند.

  3. بهروز شمس‌پور گفت:

    صاحبان هنر ، صاحبان دلند. جاوید باد ذکر نام این هنرمند دلنواز

  4. ابوذر توپاابراهیمی گفت:

    بـا کـوچِ تــو ای مـردِ هنــرمنــد ببین
    دیگـــر غـــزلی بعــــدِ تـــو آواز نشد

  5. ؟ گفت:

    آقای میردار خیلی ممنون که فعالیت رو دباره شروع کردی

  6. مومن تو پا ابراهیم گفت:

    عمو بهروز اینروز ها گویا شما هم عزادارید .مصیبت وارده را به شما تسلیت می گویم و شرمنده که به علت بی خبری نتوانستم در مراسم ختم شرکت کنم .اینجا مراتب تسلیتم رو اعلام می کنم چون امکان ارتباطی دیگری را باشما در اختیار ندارم . با آرزوی سلامتی برای کلیه باز ماندگان بخصوص عموطاهر عزیز و دیگر برادران .اینرا هم بگویم که مرحوم عمو مشهدی هوشنگ این فرهنگی مرد با سابقه به گردن ما حق فراوان ، دارد زیرا سالها در دبیرستان رضا پهلوی سابق در خدمت ایشان بودیم.

  7. حسین توپا ابراهیمی گفت:

    با سلام،ضمن تشکر از کلیه فعالان دهکده الیت و آرزوی توفیق روز افزون در صورت امکان از عکسهای بیشتری از محل الیت که توسط دوستان خصوصا عکسهای بسیار زیبای عمو ارمین استفاده شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فيسبوک اینستاگرام تلگرام