با به پایان رسیدن فصل ابگیری ، شخم (بورگیری ) و نشا در شالیزارهای مازندران بویژه در روستاهای اطراف شهرستان چالوس کم کم فصل کوچ فرا میرسد و اهالی پرتلاش این منطقه برای فرار از گرمای طاقت فرسا و همچنین دستیابی به مراتع سرسبز برای دامها آماده سفر شده و به کوهستان کوچ میکنند درایام گذشته وقتی دلشان هوای کوهستان میکرد با اشعاری دلتنگیهای خود را ابراز میکردند که در زیر به یکی دو بیت از این اشعار اشاره شد.
دل تنگ و دل تنگم تو کردی بِهارْ وقتِ کوی ِ دا
سفید بودم سیاه رنگم تو کردی بِهارْ وقتِ کوی ِ دا
بِهارْ وقتِ کوی دا وَنوشه بویِ دا سَرْچشمه اُویِ دا
ته بوردنْ بوردنوُ مِه هارشْ هارِشْ بِهارْ وقتِ کوی ِ دا
تِه خندونْ خندونُ و مِه زار ِ نالش بِهارْ وقتِ کوی دا
کَهُو آسمونه کُمْبِه سِفارش بِهارْ وقتِ کوی دا
عزیزجان دَرْاِنی نَوارِ وارِش بِهارْ وقتِ کوی دا
بِهارْ وقتِ کوی دا وَنوشِه بوی دا سَرْچشمه اوی دا
صِواحیْسر و اَفتابه زرده بِهارْ وقتِ کوی دا
پِِنِمازْ سر و اَفتابه زرده بِهارْ وقتِ کوی دا
بِلند مَمْرَزِ سَرْ بَیْتِه چَرْدِه بِهارْ وقتِ کوی دا
بِهارْ وقتِ کوی دا وَنوشِه بوی دا سَرْچشمه اوی دا
و اما کلمه (کوچ) برای ما معنی خاصی دارد که بزودی در مورد آن مطالبی تهیه و تقدیم دوستان میشود
برچسبها: آیین سنتی
۲ نظر در “اشعار محلی”
با سلام
یاد آن روزها بخیر که همه از دارا و ندار همدل و همزبان در این ایام به دیاری میرفتند که جدای از فرار از گرما، به نیت حفظ آیینی بود که از گذشتگان به ارث رسیده بود. روز اول رسیدن بلااستثنا به سمت چشمه محل میرفتیم و اقوامی که در تمام فصول آنجا بودند به دیدارمان می آمدند.
آب ییلاق سازگار. یادتان هست؟
یادش به خیر تیلر دایی امیر اسفندیاری و آقا سید هاشم و فاندر و دیگران و صدای دلنشین تیلرها و قورباغه ها!