شعر “همایش” از شاعر “حسین توپا ابراهیمی(امید)” |
در رهی گام نهادیم که سر از پا نشناسیم گر بود همرهی از دل همه امید و نشاطیمخوش برانیم “چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا” همگی حلقه زنجیره مهریم و یکی سلسله جانیم چه بود خوشتر ازین کاردرین سختی دوران همگان مرد ره عشق و صفاییم در ین دور غفلت و جهل بود مایه ی خودکامگی و شر روشن از پرتو ایمان شود عقل و خردوجان مشاهده شعر در سایت شعرنو http://www.shereno.com/file.php?id=345253
|
دستهها
- آیین سنتی
- آیین دینی
- اخبار سایت
- اشعار و دوبیتی های محلی مازندرانی
- ایلت سرزمین موروثی ایرج پیشدادی
- جاذبه های طبیعی
- حدود جغرافیایی الیت
- داستانهای طنز مخ…تار
- دستهبندی نشده
- دل نوشته ها
- سرگرمی ها و ورزش های محلی
- شهدای منطقه کوهستان
- ضرب المثل های مازندرانی
- عکسهای خاطره انگیز
- گیاهان دارویی
- مقالات علمی
- مناسبتهای ملی
- موسیقی محلی
- نکته های پند آموز و خواندنی
- واژه های محلی مازندرانی
۲ نظر در “شعر “همایش” از شاعر “حسین توپا ابراهیمی(امید)””
اقای ابراهیمی
اشعارتون به قول ما جدیدیا (لایک) داره
سلام جناب اسقندیاری
از نگاه و توجه تان سپاسگزارم.
………………………….
ای کاش میتوانستم.
خون رگان خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.
ای کاش میتوانستم
یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانههای خود بنشانم
این خلقِ بیشمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
میتوانستم!
“شاملو”