ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

تماس با ما

۵

تیر

مخ…تار دوستدار دایجان

فقط برای خنده

مخ…تار دوستدار دایجان

روزی مخ…تار به پیشنهاد پسر خاله اش برای عیادت به خونه دایی‌شان می روند. بعد از احوال‌پرسی و خوش‌آمد گویی ، دایی رو به مخ…تار کرد و گفت: بی‌معرفت حساب داری که چه مدتی‌ست اینطرف‌ها نیامدی ؟ پاک ما را فراموش کردی ، این نشد فامیل‌گری! پسرخالۀ مخ…تار وسط حرف مخ…تار پرید و گفت: دایی‌جون ، اینطور نیست ! اتفاقاً اینبار با پیشنهاد مخ…تار ما به دیدارتان آمدیم.

مخ…تار کمی لب هاشو کج کرد و در حالی که شروع به خارندن سرش کرد گفت : هی ! چَر دورو زَنه ! مِن بوته‌وَمّه یا تو ! 

By: بهروز شمس‌پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فيسبوک اینستاگرام تلگرام