شوپه یا شب پایی یا به عبارتی نگهبانی از محصول مزرعه بهنگام شب که برای حفاظت از محصول در مقابل خطر حمله خوک و گراز انجام می شده است.
خیلی از دوستان حتما بخاطر دارند کشاورزانی که گندم یا برنج کشت میکردند در گوشه زمینهای خود کلبه ای موقت از چوب و تخته در بلندی مساختند تا نگهبان شب (شوپه گر) در آن اسکان گرفته و با سرو صداهایی که گاهی با ضربه زدن چوب به پیتهای حلبی روغن هفده کیلویی و گاهی با فریادهای بلند (سر شول ) موجب فرار و دوری حیوانات مضر برای محصولات مخصوصا گراز را فراهم میکرد. در این میان افرادی بودند که گاهی برای قرار دل خود و یا به یاد دلدار با صدای بلند آواز میخواندند.
ماه می تابد، رود است آرام ….
کار شب پا ، نه هنوز است تمام ،
می دَمَد گاه به شاخ ،
گاه می کوبد بر طبل به چوب ….
سایه ای ، این است گُراز … (نیما یوشیج)
ترانه زیبای مازندرانی شوپه با صدای مرحوم محمد دنیوی تقدیم به همه دوستداران فرهنگ مازندران
بَیه شُو وِنه بورِم بَزِنم پا صحرا رِ
هاکانم داد َّبزِنم وَنگ بِرامِنم خی ها رِ
بی چراغِ سو دازِ گِرمه دوش
دوُر دوُر کامبه تا شُو پَر بَیرِ
اَندِ شومبهِ را،اِندِ زَمبه وَنگ
طِلا خونِش رِ تا سَر بَیرِ
(گاه کمبه شِه لَلِه واجِ دردِ دل شِه گُلنساجِ)
زَمبه خدا، خدا تا که فَصلِ شُوپه بو رِ دَر
پاییز بَیه تا بِتونم، شِه بینجِ بَزِنم کَر
خدایا کی ونِه فرو بورِه شُو
را دَکِفم بورم تا چشمهِ لو
شه سَرو دیم ولینگِ بَزِنِم اوُ
بورم نو مزهِ پیش خو ها کنم،خو
ترجمه پارسی
شب شد و باید تمام صحرا گشت بزنم
داد و فریاد (سرو صدا) کنم تا خوکها را رم بدهم
بدون روشنایی چراغ داس را بر دوش می گیرم
در صحرا گشت می زنم تا شب تمام شود
آن قدر راه می روم، آنقدر فریاد می کنم
تا صبح شود و خروس بخواند
گاه با لله وایم (نی تبری) درد و دل می کنم با گلنسایم
می گویم خدایا چه وقت فصل شوپه تمام می شود
پاییز بیاید تا بتوانم شالی هایم را خرمن کوبی کنم
خدایا کی می شود شب تمام شود
بروم تا کنار چشمه
سر و صورت و پاهایم را بشویم
به کنار نامزدم بروم تا بخوابم
۴ نظر در “شوپه نگهبان شب”
اسمعیل جان سلام
بسیار زیبا و دلنشین ممنون از شما
باسلام و احترام
خیلی عالی بود دایی عزیزم.
خداقوت.تشکر از زحمات و مطالب مفیدتان.
سرفراز و ماندگار باشید.
اسماعیل عزیز سلام.ممنون از مطلب شو په .یکی از خاظرات خوب و قشنگ دوران کودکی ما همین کلبه های چوبی بود که دوست داشتیم لحظاتی هم شده در ان بنشینیم و بسیار بسیار برای بنده لذتبخش بود. تشکر صمیمانه ام را به دلیل یاداوری این خاطره زیبا تقدیمتان میکنم.ارزوی سلامتی وشادابی برای شما و خانواده و تمام الیتی های عزیز
باسلام -یاد آوری خاطرات آن دوران که کشاورزی رونق بیشتری داشت بسیار زیبا-یادش بخیرچه دورانی بود روزهای که نشاء داشتیم مخصوصا دوران قدیم همه خانواده- عموها وزن عموها و بچه هایشان کنار هم با وفاق وهمدلی………شور وشوق…………خونه قدیمی پدر بزرگ…………..آقا ستار بهتر میدونه از چه وقتهای حرف میزنم…………….دلم برای اونروزا تنگ شده که پر بود از صفا و صمیمیت…………یادش بخیر ……… کیله سرو بور بیتن…………تیم وتیمجار…………نشاء و وجین……..دواره وجین………زمین او داری………..شب پا وتابستون گرما…………درداشت و کرسو……..کمک همسایه ها………..خرمن سروصدا………… ماشین خونه و دونه………