اشعار و داستان عزیز و نگار
علی شیر خدا را من بقربان |
محمد مصطفی را من بقربان |
داستان عزیر و نگار
نگار خوانی در روستاهای مازندران و روستاهای طالقان در گذشته و حتی تاکنون رواج خاصی داشته و دارد. نگار خوانی، داستان حکایت دلدادگی و دلبستگی عزیز و نگار طالقانی است که متولد روستای اردکان پائین طالقان می باشند به جرات میتوان گفت که تمامی اهالی قدیمی، حداقل چند دو بیتی از دو بیتی های این داستان معروف را حفظ هستند و چه بسا در مجالس و شب نشینی های زمستان ، چندین بار آنرا از زبان بزرگان و نگارخوان های معروف، شنیده باشید
به نظر می رسد، عواملی مثل، شیوه مناسب ترکیب نثر و نظم در داستان، که اصل قصه به زبان محلی بسیار ساده بیان میشود و چون توسط داستان گو، قابلیت حذف و ویرایش مکرر را خواهد داشت، در نتیجه تکراری نخواهد بود و در طول داستان، دو بیتی های مناسب به فراخور مجلس، خوانده میشود. اینکه موضوع اصلی داستان، حکایت عشق و دلدادگی ساده و بی آلایش دو جوان هم ولایتی است، که اساس آن، در فطرت تمامی انسانها، مشترک است. اینکه سایر حواشی داستان، در تطابق با وضعیت روزمره مردم زمان خود بوده است، ولکن توسط گویندگان محلی، مطالب جذاب دیگری به آن اضافه شده است و … از جهات محبوبیت این داستان در بین مردم می باشد
هم چنین چون روستای سوهان، در مسیر راه مالروی اصلی، بین منطقه پائین طالقان و الموت و شمال کشور (ارتفاعات سه هزار تنکابن) می باشد، بخشی از داستان و در زمان حرکت نگار به بالاروچ الموت و قسمتی از حوادث در محل هائی رخ داده که اسامی قدیمی آنها، هنوز نیز در روستای سوهان رواج دارد، لذا به نوعی علاقه بیشتر به این داستان را، در این منطقه، باعث شده است.
جهت آشنائی با شیوه نثر و اشعار مورد استفاده، بخشی از داستان تقدیم می گردد
عزیر و نگار، پسرعمو و دختر عمو هستند. از بچگی توسط پدرانشان برای یکدیگر نشان شده اند. بعد از مرگ پدر، آنها تصمیم به ازدواج با یکدیگر می گیرند. عزیر برای تهیه مقدمات به قزوین می رود. مادر نگار توطئه کرده و از خواهر زاده اش کل احمد، ساکن روستای بالاروچ الموت می خواهد که برای ازدواج با نگار پیش آنها برود. وی بدون رضایت دختر، نگار را به عقد کل احمد در می آورد. عزیز از ماجرا مطلع شده و و کل احمد عروس خود را به الموت می برد و عزیز به دنبال آنها، ماجرا های اصلی داستان عزیر و نگار می باشد
![]() توت دار دره میانراه روستای سوهان
|
![]() منظره عمومی روستای سوهان به سمت کله سنگ و دانه خانی و الموت
|
![]() دره دانه خانی، محل استراحت مسافران کوهستانی
|
![]() منطقه کوهستانی الهو چال سوهان
|
![]() نگار چشمه، در دره ماله خانی
|
![]() سنگ نگار در بالای نگار چشمه
|
![]() منطقه کوهستانی ماله خانی، به سمت قله کوه خاس و الموت
|
***************************************
فایل PDF متن کامل قصه جهت مطالعه و دانلود
[gview file=”http://www.elitvillage.ir/wp-content/uploads/2014/12/Aziz-va-Negar.pdf” save=”0″]
۴ نظر در “اشعار و داستان عزیز و نگار”
با سلام و احترام…
خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی عــــــالی و زیبا ،پر محتوا بود!دست مریزاد،فیض بردم.
متاسفانه در این جامعه ی مُضحک به ندرت عاشــــق واقعی دیده میشود !!!درود بر عاشقان واقعی سرزمین ایـــــــــــــــــران اللخصوص (مـــازنــــدران)
مازندران شهر ما یاد باد ***** همیشه بر و بومش آباد باد
اسمعیل جان سلام
بسیار جالب بود. من در کودکی بارها این داستان عاشقانه را از دایی پدرم شنیده بودم . ممنون
با سلام و عرض ادب خیلی جالب بود واقعاً چیزی یاد گرفتم.پدر و مادرم آشنایی داشتند با این شعرها و داستان اجازه دارم تو وبلاگم از مطلب شما استفاده کنم
سلام
ضمن تشکر از شما بابت توجهتون نسبت به مطالب سایت دهکده الیت استفاده از مطالب سایت ترجیحا با ذکر منبع مانعی ندارد.